جدول جو
جدول جو

معنی قلعه بیره - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه بیره
(رَ)
بنا بگفتۀ یاقوت نام شهری است نزدیک سمیساط میان حلب و حدود روم و آن قلعه ای است مستحکم که شامل روستای بزرگی است و در زمان یاقوت مجیرالدین ابوسلیمان داود بن الملک الناصر یوسف بن ایوب حاکم آن دیار بوده است و آن را به برادر خود الملک الظاهر اقطاع نموده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلعه بیگی
تصویر قلعه بیگی
مستحفظ و نگهبان قلعه، دژبان
فرهنگ فارسی عمید
(قَ عَ سِ گُمْ بَ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 7500گزی جنوب باختری سردشت و 7هزارگزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و جنگلی و معتدل سالم است و سکنۀ آن 108 تن است. آب آن از رود خانه سردشت و محصول آن غلات، توتون، مازوج، کتیرا و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شی شَ / شِ)
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در49هزارگزی شمال باختری تربت جام و سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 987 تن است. آب آن ازقنات و محصول آن غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان، واقع در 31هزارگزی جنوب خاوری نصرت آباد و 18هزارگزی شوسۀ زاهدان به خاش. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی. سکنۀ آن 558 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات. و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ لَ)
از دهستان قنقری پایین (سفلی) بخش بوانات شهرستان آباده، واقع در 26هزارگزی باختر سوریان و 30هزارگزی شوسۀ اصفهان به شیراز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 123 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات، حبوب، میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَ رِ)
ده مرکزی بخش از شهرستان ایلام، واقع در 5 هزارگزی جنوب مرکز شهرستان ایلام. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 320 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 71هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 10هزارگزی جنوب مالروعمومی فریمان به آق دربند. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنۀ آن 117 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بِ)
قلعه ای است در افریقیه منسوب به بسربن ارطاه عامری. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
قلعه ای است نزدیکی اومه از بلاد سودان. (ریحانه الادب ج 3 ص 256)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ)
این قلعه در دوفرسنگی شمال فهلیان واقع و یک چشمه آب دارد. (جغرافیای غرب ایران ص 130)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَیْ یِ)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 24هزارگزی شمال باختری مشهد و کنار راه مشهد به قوچان، موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 223 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
بیطرۀ شلج، قلعه ای است از توابع اشقه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ صَ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 27هزارگزی شمال کدکن و 4هزارگزی باختر کال چغوکی. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 253 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ تَ)
نام قلعه ای است بالای کوه شیراز و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 23هزارگزی جنوب فهلیان کنار رود خانه کنی. سکنۀ آن 50 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَ)
این قلعه بین فیروزآباد و خواجه واقع و آبش از چشمه است. (جغرافیای غرب ایران ص 130)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
قلعه قلعه بشیر، قلعه ای در زوزن. (از منتهی الارب). از قلاع بشنویه اکراد از نواحی زوزان است. (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان ج 1) (اللباب)
لغت نامه دهخدا
قلعه، این اسم به دو شهر اطلاق شده است یکی در بلاد ادوم که بنا بقول ارمیای نبی خراب گردید لکن آن شهری که فعلاً به بصره مسمی میباشد تخمیناً به دو میلی جنوب شرقی بحیرهالموت است. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ زَ دَ رَ / رِ)
دهی است از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 20هزارگزی شوسۀ مسجد سلیمان به اهواز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه بیگی
تصویر قلعه بیگی
کلات بغ کلاتبان قلعه داری دژبانی، قلعه دار دژبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلعه بیگی
تصویر قلعه بیگی
((~. بَ))
قلعه داری، دژبانی
فرهنگ فارسی معین